خزان آرزوها
یادش به خیر ...
در بازی زندگی ...
گفت ... کلاغ ...
گفتیم ... پـــــــــر ...
دیگری گفت ... گنجشک ...
گفتیم ... پـــــــــر ...
آن یکی گفت ... گفت ... عــشـق ...
بی اختیار ... گفتم ...
پـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر ...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, ساعت
12 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |