خزان آرزوها
گُنگم!
مثل سیمای زنی در مه
مردی در گرگ و میش
این واقعیت این روزهای من است!
_ انگار كه جعبه ی رنگهایم
در جوی آب افتاده باشد _
مبهم ترین نقاشی تمام زندگی ام را ترسیم میكنم
منی كه میرود ... بی تو ...
در سكوتِ میان دو گریه ، لبخند میزنم
و آرامش را به صرف یك فنجان تلخكامی دعوت میكنم
حالا فیلسوف وار سكوت میكنم
هر آنچه را كه با فریاد گفتنی نیست
لطفا به اندازه ی تمام دوستت دارم هایی كه نشنیدم
سكوتم را بشنو
" قاصدك "
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, ساعت
1 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |