خزان آرزوها
مرا اینگونه باور کن... .
کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته...
خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟ !
نمی دانم مرا ایا گناهی هست...؟؟؟؟؟؟؟؟
که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟
مرا اینگونه باور کن...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در یک شنبه 21 مهر 1392برچسب:, ساعت
3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |