خزان آرزوها

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 9 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

با هــــر حســـ ـــی کـهـ دوستـــــ داری بخــــوان‎ ‎
‎ولی حرمتــــــ نگهـ دار‎ ... ‎
اینجــــا خانه ی دل من استــــ ــ‎ ...‎
تازه واردم....

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

اگه کسی بهت گفت دوست دارم ، آروم بغلش کن
نازش کن
سرشو بزار رو شونت
و یواش در گوشش بگو‎ :‎
خب بسه دیگه
پاشو خیلی خندیدیم
اونجائی ک تو درس میخونی
ما مدیر مدرسه بودیــــــــــــــــــــم

 

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

دروغ بگو : تا باورت کنند
آب زیر کاه باش : تا بهت اعتماد کنند
بی غیرت باش : تا آزادی حس کنند
خیانت هایشان را نبین : تا آرام باشند
کذب بگو : تا عاشقت شوند
هر چه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ...
اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی . . .
اگر با غیرتی ! اگر یک رنگی . . .
همیشه تنهایی . . .

 

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

چقـــدر کم توقع شده ام ….

نه آغوشت را می خواهـــم ،

نه یک بوســـه

نه حتـــی بودنت را …

همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…

مرا به آرامش می رسانــد حتــی

اصطکــاک سایه هایمـــان …

نوشته شده در جمعه 30 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

این روزها تلخ می گذرد.
دستم میلرزد از توصیفش!
همین بس که نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی،
مثل خودکُشی است،
با تیغِ کُند.

نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

گــــآهـ ـے...!
هَــــنوز گـ ـآهــــے...!
مَــــرآ بـ ـه جــــآن تـ ـو قَـــــسَم مـ ـے دَهَـــــند...!
ببـــــین تَـــــنهـ ـآ مَـــن نیســـتَم
کــــ ه رَفتَــــــنَت رآ بــآوَر نمـــــــے کُـــنَم...!

نوشته شده در سه شنبه 27 فروردين 1392برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

خدایا.....
در انجماد نگاه سرد این مردم....
دلم برای جهنمت تنگ شده است..!

نوشته شده در یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,ساعت 11 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

نوشته شده در یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,ساعت 10 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

کاش میموند
منو ب آرزوم میرسوند
اونیکه دلم رو میسوزوند
اشکامو که دید باید میموند
دلتنگم
دلتنگ ترین آدم دنیا
رو شونه هامه غم دنیا
دلگیره همه دنیا
با یادش میگذرونم همه روزامو
رو عکساش میریزه اشکامو
میگن ب کسی داده جامو
میدونم
میدونم غیره ممکنه برگرده باز
منو شب دیوونه کرده
........

نوشته شده در یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,ساعت 10 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!

نوشته شده در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

شاید سالها بعد در گذر جاده ها
بی تفاوت از کنار هم بگذریم
و بگوییم آن غربیه چقدر شبیه خاطراتم بود


نوشته شده در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

این شعــرها

عوارض ِجانبـــــی ِ نَبـــود ِ توســت

به دل نگیـــر

فقــط مــــرا ،

ذرّه ذرّه میـــمیراند ...

نوشته شده در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

عشـــق

نــه پــول میخـــواد

نــه خوشگلـــی

نــه ماشیـــن

نــه هیچـــی دیگـــه

فقـــــط دو تــا آدم میخــــواد

تاکیــــد میکنــــم : آدم


 

نوشته شده در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

تو می خواستی بشی " سنگ صبورم " ...

تو شدی "سنگ" و من هنوز "صبورم"

نوشته شده در جمعه 9 فروردين 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com