خزان آرزوها

ghmmm1 متن های غمگین و احساسی خرداد 92

نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:,ساعت 1 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

مُراقــب بــآش
به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،
شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فرشتـــــــــــه” بــود…

نوشته شده در چهار شنبه 30 مرداد 1392برچسب:,ساعت 1 قبل از ظهر توسط تنهاترینم| |

عشـــــق یــعنی حـتی اگـه بدونـــی نـمیخوادتــــــ ,
بدونــــی نمیشـــــه,
امــا نتـــونی ترکــش  کنـــی..
نه خــــودشو , نه فکـــــرشو . . .

نوشته شده در چهار شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

ڪـا ش میشـد
خودمو یـﮧ جایی جا بذارم
و
برگـردم ببینم…
دیگه نیستم

نوشته شده در سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم
هیچکس مرا به یاد نمی آورد
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی
و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .

نوشته شده در سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

bghn جملات تیکه دار و کوبنده مرداد 92

نمی خواهم بعد از مرگم
به احترامم یک دقیقه سکوت کنی !
اکنون که زبانت نیش دارد ؛
دهنت را ببند … !

 

نوشته شده در سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

asd جمله های تیکه دار برای آدم دروغگو

بعضی جمله ها هستن به مرور تبدیل به دروغ می‌ شن !
مثله : « پنیر تازه رسید » رو شیشه‌ی بقالی !
یا مثله « دوست دارم »

 

نوشته شده در سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:,ساعت 11 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

aftab98.ir

وقتی میرفت؛؛گفتم:کجا؟؟؟؟
گفت:به درک...
منم گفتم:به درک...
و این چنین بود که ما در اوج تفاهم از هم جدا شدیم...!!!!

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

aftab98.ir

نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

دلـــتـنـگـت هـسـتـم بـیـــا و آتـشـم بـــزن یـا لـیــوانـی آب بـه دسـتــم بـده و یـا خـلاصـم کـــن!!! از روی ســاعـت، پـــنـج دقـیـقـه اسـت کـه رفـتـــه ای! از روی قـلـبــم، پــنـج ســـال! و از روی دلـــتنگی... یک عـمـــر! من تو را می بـخـشـم و دروغ هـــایت را... و بازی هـــایت را... امــا... خــودم را هـــرگـز نمی بـخـشـم! به خـاطـــر ثـانیـه هــایی کـه هــدر کـردم تـا بـه تو لــبـخنـد بـزنـم و بـه روی خـود نیـــاورم!!!««

نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

خيال نبودنت نيز زيباست...
اصلا بگذار صادقانه بگويم...
هر خيالي که ردي از تو داشته باشد زيباست...

نوشته شده در پنج شنبه 24 مرداد 1392برچسب:,ساعت 4 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

میـان حرفـ ـهایـت مینـوشتـی :
" زندگـی زیبـاسـت ... "
و مـن هـم زندگـی را در تـو میدیـدم
بـرو استـاد خـوبـی هـا !

نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

هـوای چــشـام بـدجـوری ابــریـه
دلـم تـنـگـه و غـرق بـی صـبـریـه
چـه حـس غـریـبـی چـه بـد حـالـیـه
کـه هـسـتـی ولـی...
جـای تـو خـالـیه

نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

دیگر 
یاد آور خاطراتش نشین ، بگذار در خاطرم بمیرد
از زندگی  ام دیگر برود
از بی وجدانترین ها بود
دیگر نمیخواهمش بگذاربد  برود  برود...

نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |

دلـــــــتنــــــگم بــــــرای تــــــو
بــــــرای بــــــا تــــــو بــــــودن
ای کــــــاش میــــــشد
در ایــــــن لحــــــظاتــــــ خــــــالی
کمــــــی <<تــــــــــو>> داشـــتـــم
چقــــــدر آه……
چقــــــدر دلتــــــنگی….

نوشته شده در چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com