خزان آرزوها

صدای ناله می بارید
ولی تن خشکه حسرت بود
طلوع بغض سرگردان
به عمر گریه میافزود
دریغ از جرعه ای خورشید
در این سرمای بعد از تب
دریغ از لحظه ای ساحل
در این امواج شب در شب
غزل مرثیه میخواند
کبوتر در پی دام است
از این ظلم فریبنده
خیال کفر آرام است
عقیق صبر وامانده
به صحرای سراب و خواب
طلوعی تازه میخواهیم
بیا ای عشق عالم تاب
به رنگه پرده کعبه
به جای پای ابراهیم
قسم بر مسجدالاقصی
که ما تنهای تنهاییم
که ما تنهای تنهاییم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:,ساعت 3 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com