خزان آرزوها

کوچه ها را بلد شدم

مغازه ها را

رنگ های چراغ قرمز را

حتی جدول ضرب را

و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمی شوم

اما گاهی میان آدم ها گم می شوم

آدم ها را بلد نیستم

.

.

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم

ویا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم

اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی

اگر بد کردم و هرگز به روی خود نیاوردی

اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من

اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن و بیان من

حلالم کن...وبعد....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:,ساعت 9 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com