خزان آرزوها

نگاهم ميکني اما به سردي
نه تنها من،تو هم دنياي دردي
مخواه از من گناهت را ببخشم
تو مي داني که با اين دل چه کردي

برو نامهربون بيگانه با من
تو هر لحظه به رنگي در مي آيي
رها کن اين دل ديوونه ام را
برو سيرم از اين دير آشنايي
وفا کردم،خطا کردم
نمان ديگر کنارم
مکن افسون دلم پرخون
تو را باور ندارم
مي آيي درکنارم مي نشيني
ز عشقت قصه مي گويي برايم
......به سر آهنگ رفتن داري آنگه
به روي قلب من پا مي گذاري
تو مي گفتي که مي ماني،دريغا
مرا تنهاي تنها ميگذاري

وفا کردم،خطا کردم
نمان ديگر کنارم
مکن افسون دلم پرخون
تو را باور ندارم

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 20 تير 1391برچسب:,ساعت 5 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com