خزان آرزوها

لبم محکوم شد به ساده بودن

غرورم محکوم شد به خونسرد بودن

احساسم محکوم شد به کم حرف بودن

دلم محکوم شد به گوشه گیر بودن

چشمانم محکوم شد به مهربان بودن

دستهایم محکوم شد به سرد بودن

پاهایم محکوم شد به تنها رفتن

آرزوهایم محکوم شد به محال بودن

وجودم محکوم شد به تنها بودن

عشقم محکوم شد به محبوس بودن

و خدا هم مثل همیشه ما رو محکوم می کونه به تنهایی.........!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت 10 بعد از ظهر توسط تنهاترینم| |


Power By: LoxBlog.Com