خزان آرزوها
دلم گرفته، ای دوست!
نظرات شما عزیزان:
هوای گریه با من؛
گر از قفس گریزم،
کجا روم کجا، من؟
کجا روم؟
که راهی به گلشنی ندانم،
که دیده برگشودم به کنجِ تنگنا، من.
نه بسته ام به کس دل، نه بسته کس به من نیز:
چو تخته پاره بر موج، رها، رها، رها، من.
زِِ من هر آن که او دور، چو دل به سینه نزدیک؛
به من هرآن که نزدیک، ازو جدا، جدا، من!
نه چشمِ دل به سوئی، نه باده در سبوئی
که تر کنم گلوئی به یاد آشنا، من.
زِ بودنم چه اَفزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده ام چرا من؟
ستاره ها نهفتم در آسمان اَبری ...
دلم گرفته، ای دوست! هوای گریه با من ...
Power By:
LoxBlog.Com |